رنگین کمان بی رنگ

قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم

رنگین کمان بی رنگ

قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم

مرا بخوان به سویت..


گفتم از زشتی گفتار بدم ،گفت: "بیا"

از سیه کاری رفتار بدم،گفت:"بیا"

گفتم از غفلت دل،از هوسم،از نفسم

صاحب آن همه کردار بدم،گفت:"بیا"

گفتم از سرکشیم،سینه سپر،داد زدم

نیستم خسته دل از کار بدم،گفت:"بیا"

گفتم از دوست گریزانم و در خود غرقم

دایما در پی پندار بدم،گفت:"بیا"

گفتم از گوهر ذکر تو ندارم بهره

غوطه ور مانده در افکار بدم،گفت:"بیا"

گفتم ای چشمه ی خوبی سحری چشم گشا

نگر اعمال شرربار  بدم،گفت:"بیا"

گفتم ای صاحب این سفره که خوبان جمعند

گفته بودی که خدریدار بدم،گفت:"بیا"

گفتم آیینه شیطان شده بودم عمری

خسته از دست همین یار بودم،گفت:"بیا"

گفتم خدا زدست دل من رنجیده

من همان عبد گنه کار بدم،گفت:"بیا"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد