مخاطب اگه خــــــــاص باشه... !
لازم نیست شما دورش رو از این و اون
خلوت کنی, خودش واسه بودنِ شمـا جا باز میکنه..!
لازم نیست واسش دنیا رو بخرید تا بمونه !
خودش قدر یه شاخه گلتون رو میدونه..!
لازم نیست هر کسی رو توجیه کنید که،
ایشون ماله شماست!
خودش تو رو
به همه دنیا نشون میده و میگه این ماله منه..!
خودش به شما ثابت میکنه اومــده که بمونه.
سربه هوانیستم اما
همیشه چشم به آسمان دارم
حال عجیبی ست دیدن همان آسمانی که
شاید تو دقایقی پیش به آن نگاه کرده باشی..
نه بهار با هیچ اردیبهشتی
نه تابستان با هیچ شهریوری
و نه زمستان با هیچ اسفندی
اندازه پاییز به مذاق خیابان ها خوش نمی آید؛
پاییز مهری داشت که،
بر دل هر خیابان می نشست..
شده بعضی وقتا دیگه دوستش نداشته باشی؟
به خودت میگی ؛
اصلا واسه چی دوستش دارم؟
مگه کیه؟
مگه واسم چیکار کرده؟
مگه چی داره که از همه بهتر باشه؟
اصلا من که از اون بهترم..
بعد به خودت می خندی که اصلا واسه چی،
این قدر خودت رو اذیت کردی؟
یهو یه چیزی یادت می یاد..
یه چیز خیلی کوچیک..
یه خاطره..
یه حرف..
یه لبخند..
یه نگاه..
وبعد..
همین..
همین کافیه تا به خودت بیای و
مطمین بشی که نمی تونی فراموشش کنی.
میـدانی...
...
گـاهی سـنگــدل تـریـن آدم دُنیـا هـم که بـاشی،
یـک آن یـاد کـسی روی قـفـسه سیـنه ات ســنگــینی میکــنــد
آنوقــت به طــور کـاملا غریزی،
نـفــس عمیـقی میکــِشی تـا ســَنگ کـــوب نـَکـُنی..!
چقدر دلم می سوزد برای فریادی که هرگز از گلویم رخت بر نبست
و من حتی جان آن نداشتم که به سوگش بنشینم..
برای بغضی که نه از نگاه تو،بلکه از طعم تلخ یک تصنیف شکست.
جایی از زمان،در یک ناآگاهی مطلق همه چیز خاطره میشود!
آن باران
آن کتاب
آن مجادله کوتاه
و آن خنده ها..
که تا آمدیم از ته دل به بودن یا نبودنشان شک کنیم؛
گذشته بود..
قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..
گاهی باید بغضت را بخوری،اشکت را تف کنی،که مبادا
دل کسی بلرزد.
حتی در تنهایی خودت،حق اشک ریختن نداری...
چرا که قرمزی چشمانت دل می شکند!
ڪـــــــاشـ ــ آבما یِڪــَـ ــــمـ جُراتـــــ בاشتَنـ گوشے
رو بَر مے בاشتَن و زَنگـ مے زَבن
و
مے گُفتــَــ ــــن:
ببین בلَم واسَــــ ـــتـ تَنگـ شُدهـ
واسِهـ هیچـ چــــ ــیزهـ בیگه اے
هَمـ زَنگـ نزבمـ...!