رنگین کمان بی رنگ

قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم

رنگین کمان بی رنگ

قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم

بگذار هرگز ندانی

چقدر دلم می سوزد برای فریادی که هرگز از گلویم رخت بر نبست

و من حتی جان آن نداشتم که به سوگش‌ بنشینم..

برای بغضی که نه از نگاه تو،بلکه از طعم تلخ یک تصنیف شکست.

جایی از زمان،در یک ناآگاهی مطلق همه چیز خاطره میشود!

آن باران

آن کتاب

آن مجادله کوتاه

و آن خنده ها..

که تا آمدیم از ته دل به بودن یا نبودنشان شک کنیم؛

گذشته بود..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد