من زنم......
بی هیچ آلایشی بی هیچ آرایشی او خواست که من زن باشم
که به دوش بکشم بار تو را که مردی ،وبه رویت نیاورم که
از تو قوی ترم
من زنم..........
من ناقص العقلم با همین عقل ناقصم
از چه ورطه هایی که نجاتت نداده ،اما تو عقلت کاملتر از من بود
من زنم .......
یاد گرفته ام عاشق بمانم وهمیشه متهم به هرزگی شوم
در حالی که تو بی انکه عاشقم باشی تظاهر کردی که با من میمانی
من زنم .......
کوه را حرکت میدهم
بدون اینکه کلمه ای از خستگی ودلسردی به زبان ارم
وتو همواره بی صدا سنگریزه هارا جابه جا میکنی چرا که تو
نیرومندتری.
من زنم.........
وقت تولد نوزاد ،تلخی بیداری شبها بر بالین فرزندمان،
سکوت وصبر در زمان خشم تو ،مال من
لذت های شبانه خوابهای شیرین و افتخارات مردانه مال تو
عادلانه است نه؟؟؟؟؟؟
من زنم.........
اری من زنم........
او خواست که من زن باشم ،
همچنان به تو اعتماد خواهم کرد
عشق خواهم ورزید، به مردانگی ات خواهم بالید،
با تمام وجودم از تو دفاع خواهم کرد،پشتیبانت خواهم بود
وتو همچنان مرد بمان ...
این راز را که من مردترم به هیچ کس نخواهم گفت......